پس از آنکه مردم کوفه نامهها و سفیران زیادی به سوی امام حسین علیه السلام فرستادند، امام هانی بن هانی و سعید بن عبدالله را که از آخرین فرستادگان مردم کوفه بودند، همراه با پاسخ نامهای به این مضمون به سوی کوفه فرستاد:
« بسم الله الرحمن الرحیم. این نامه ای است از حسین بن علی به مؤمنان و مسلمانان.
هانی و سعید، آخرین فرستادگان شما، نامههای شما را به من رساندند و من همه آنچه را گفتند شنیدم و دریافتم. سخن بیشتر شما این بود که "امام و پیشوایی نداریم، پس به سوی ما بیا، شاید خداوند به وسیله تو ما را بر حق و هدایت گرد آورد." من اکنون برادر و پسر عمو و شخص مورد اطمینانم در میان خاندانم، مسلم بن عقیل، را به سوی شما میفرستم. اگر مسلم برای من نوشت که رأی شما و خردمندان و دانایانتان همانند سخن فرستادگان شماست و آنچه من در نامههایتان خواندم، ان شاءالله به زودی به نزد شما خواهم آمد.
به جان خودم سوگند، امام و پیشوا کسی نیست جز آن که در میان مردم به کتاب خدا حکم کند و به دادگستری و عدالت به پاخیزد و به دین حق دینداری کند و تقوای خدا را پیشه کند. والسلام.»
منبع:سایتdaneshnameh.roshd.ir
عذاب را از این قبرستان بردارید
علامه نوری نوشته: مردی صالح بود که همیشه در اندیشه آخرت شبها در مقبره بیرون شهر معروف به «مزار» که جمعی از صلحا در آن دفن شده بودند، به سر می برد. او همسایه ای داشت که دوران خردسالی را با هم گذرانده بودند و در بزرگی گمرکچی شده بود، پس از مرگ، او را در آن گورستان که نزدیک منزل آن مرد صالح بود به خاک سپردند.
بیش از یک ماه از مرگ گمرکچی نگذشته بود که مرد صالح او را در خواب می بیند که او حال خوشی دارد و از نعمتهای الهی بر خوردار است! به او می گوید: من از آغاز و انجام و درون و بیرون تو باخبرم، تو کسی نبودی که درونت خوب باشد و کار زشتت حمل بر صحت شود،...کارت عذاب آور بود و بس، پس از کجا به این مقام رسیدی؟
ائمه علیهم السلام هر کدام شعار و جمله ای را بر نگین انگشتر خود حک می کردند و نشان دهنده روح و فکر خاص آن امام بود . نقش نگین انگشتر سیدالشهداء (ع) عبارت بود از « اِن اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ » و به نقلی دو انگشتر داشت . برنگین یکی « لاإ لهَ إ لا الله ، عُدةٌ لِلِقأ الله » و بر دیگری « ان اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ » بود . (1366) هر دو تعبیر ، گویای روح شهادت طلب آن حضرت و مقام رضا و تسلیم او به دیدار خدا و پروردگار است . روایت است که در دست امام صادق (ع) انگشتر جدش حسین بن علی علیهما السلام بود و برنگین آن نوشته بود : « لا اِلهَ إ لا الله عُدةٌ لِلِقأ الله » (1367) و این نیز که توحید ، سرمایه لقای الهی است ، نشان دهنده روح خداجویی و شهادت طلبی اوست .
منبع:1366- سفینة البحار ، ج 1 ، ص 377 .1367 - امالی صدوق ، ص 124
مردی نزد امام حسین علیه السلام آمد و گفت :
"من مردی گناهکارم و از معصیت پرهیز نمی کنم ، مرا پند و اندرز بده "
امام فرمودند: پنج کار انجام بده و هر چه می خواهی گناه کن .
اول : روزی خدا را نخور و هر چه می خواهی گناه کن .
دوم : از ولایت و حکومت خدا خارج شو و هر چه می خواهی گناه کن .
سوم : جایی را پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر چه می خواهی گناه کن .
چهارم : وقتی عزرائیل برای گرفتن جان تو می آید، او را از خود دور کن و هر چه می خواهی گناه کن .
پنجم : وقتی مأمور و مالک جهنم می خواهد تو را در آتش بیندازد، در آتش نرو و هر چه می خواهی گناه کن .
حسین بن على علیه السلام نزدیک غروب تاسوعا و پس از آنکه از طرف دشمن مهلت داده شد "و یا پس از نماز مغرب "در میان افراد بنى هاشم و یاران خویش قرار گرفته این خطابه را ایراد نمود:
خدا را به بهترین وجه ستایش کرده و در شدائد و آسایش و رنج و رفاه مقابل نعمتهایش سپاسگزارم . خدایا! تو را مى ستایم که بر ما خاندان ، با نبوت ، کرامت بخشیدى و قرآن را به ما آموختى و به دین و آیین مان آشنا ساختى و بر ما گوش "حق شنو"و چشم "حق بین " و قلب "روشن "عطا فرموده اى و از گروه مشرک و خدانشناس قرار ندادى .