دلتنــگ ...
دوشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۵۴ ب.ظ
روی دستش پسرش رفت ولی قولش نه
نیزه ها تا جگرش رفت ولی قولش نه
این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
پای "نعش قمرش" رفت ولی "قولش نه"
شیر مردی که در آن واقعه "هفتاد و دو" بار
دست غم بر "کمرش" رفت ولی "قولش نه"
جان من برخیِ ” آن مرد ” که در شط فرات ،
تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه
هر کجا می نگری "نام حسین است و حسین"
ای دمش گرم "سرش" رفت ولی "قولش نه"
حسین جنتی
۹۴/۰۱/۳۱